لازم میدانم در همین ابتدای راه موضع خویش را نسبت به حضرات سر گشاده اعلام دارم بنظرم اگه مبانی فکری هاشمی رو هم نقد کنیم بهتر بشه قضاوت کرد مثلا من مفاهیم زیر را می گویم ولی تحقیق بیشتر را می سپارم به شما:
فلسفه پراگماتیسم مدعی است که هیچ حقیقت مطلق و عینی و از پیش تعیین شده
وجود ندارد بلکه حقیقت نتیجه اجماع مردمان یک زمان و مجموعه آرای آنهاست .
این یعنی چیزی که زمانی حقیقت است ممکن است با تغییر در آرا و افکار مردم
در زمانی دیگر دستخوش تغییر شود و هیچ حقیقت ذاتی و جاودانه ای وجود ندارد
پراگماتیسم بن فلسفه دموکراسی است.
مثالی برای تفکر پراگماتیستی هاشمی
مواضع هاشمی در تبلیغات دوره نهم ریاست جمهوری :
« ما از همان روز اول به پدیده قدرت نگاه زمینی و واقع بینانه داشتیم .
کسانی که آمدند و نگاه صرفا متافیزیکی به قدرت را دامن زدند و آن را مرتب
مطرح می کنند قبول نداریم! از همان ابتدا امام خمینی هم همین را می گفت !
حرفهای ایشان را ببینید که مشروعیت را به مردم می دهد ! … ولی فقیه را خدا
تعیین نکرده است ! اسلام غیر از زمان پیامبر (ص) و دوازده معصوم ، نوع
حکومت را تعیین نکرده است. راه تعیین حکومت عرفی است. بعضی از افراد می
گفتند که ولی فقیه را خدا تعیین کرده و اکنون هم بعضی ها این اعتقاد را
دارند … بارها از ایشان {امام} شنیدم که نباید برای ولی فقیه شخصیتی
متافیزیکی متصور شد . هر مقامی فقط با رای مردم است که مستقر می شود ! من
تعابیری که غیر از امام معصوم از مقامات را به جانشینی پیامبر یاد می کنند
قبول ندارم !…»
روزنامه اعتماد سیاستنامه ، ۲۷/۸/۱۳۸۱، ص ۸٫
بسیار عجیب می باشد که این سخنان را که پر است از تناقض گویی از شخصیتی
شنیده می شود که درست بیست سال پیش درسالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ درموضعی کاملا
متفاوت این چنین می گوید: این امتیاز شیعه است، ولایت را یک چیز آسمانی می
بینیم. حکومت ولایت، صلاحیت شرعی می خواهد…